كتاب

رمان چيزهاي تيز اثر گيليان فلين، نويسنده‌ي آمريكايي، است كه در سال ???? روانه‌ي بازار شد. كتاب چيزهاي تيز را مي‌توان در دسته‌ي آثار داستاني، رازآلود و هيجاني قرارداد. گيليان فلين در رمان خود به روايت داستان كميل پريكر مي‌نشيند. كميل روزنامه‌نگاري است كه بايد به شهر زادگاهش بازگردد تا از چند قتل زنجيره‌اي وحشيانه گزارش تهيه كند. برگردان فارسي رمان چيزهاي تيز اثر گيليان فلين به ترجمه‌ي مهدي فياضي كيا و به همت انتشارات چترنگ در اختيار علاقه‌مندان قرارگرفته است.

در ادامه درباره‌ي اين اثر بيشتر مي‌خوانيم.

خلاصه‌ي داستان

كميل پريكر خبرنگار جواني است اهل شيكاگو،‌ با گذشته‌اي پرماجرا. آن هنگام كه خبر گم‌شدن دومين دختر نيز در شهر زادگاهش مي‌رسد، رئيس او كه برايش مانند پدر است كميل را مي‌فرستد تا گزارشي از اين ماجرا تهيه كند. چه كسي مي‌گويد نمي‌توانيد يك‌بار ديگر به شهر خودتان برگرديد؟ اما سؤال اصلي آن است كه آيا كميل واقعاً مي‌خواهد به آنجا بازگردد؟ بودنش در شيكاگو به‌جاي پودانك دليلي دارد و خطري كه از جانب گذشته و آشفتگي رواني‌اش تهديدش مي‌كند، كم از خطري نيست كه از جانب آن قاتل زنجيره‌اي متوجه اوست.

 كمتر از يك سال پيش جنازه‌ي حلق‌آويز دختري با دندان‌هاي كشيده‌شده پيدا شد. حال نيز دختر ديگري در همان سن‌و‌سال گم‌شده و محلي‌ها نگران‌اند همان بلا سر او آمده باشد. كمي بعد، جنازه‌ي او نيز در فاصله‌ي اندك ميان دو ساختمان پيدا مي‌شود و همه مي‌دانند كه اين تازه اول ماجراست.

 كميل بايد در شهر بگردد و سعي كند به كمك كارآگاهي كه از كانزاس براي كمك فرستاده‌اند، هر اطلاعاتي كه مي‌تواند از مردم يا كلانتر يك‌دنده‌ي شهر بگيرد. با خانواده‌ي قربانيان ملاقات مي‌كند و خوشبختانه يا بدبختانه، مجبور مي‌شود با هم‌كلاسي‌هاي سابقش نيز ديدار داشته باشد.

 بزرگ‌ترين ارتباط كميل با آن شهرْ خانه‌ي پدري‌اش است؛ خانه‌اي كه حالا پدر، مادر ناتني و ناخواهري‌‌اش آنجا زندگي مي‌كنند. همه‌ي ما مي‌دانيم زمان‌هايي كه به خانه‌ي پدر و مادرمان بازمي‌گرديم چه رفتاري پيدا مي‌كنيم. خيال مي‌كنيم دوباره كودك هستيم و منتظر توجه و مراقبت از سوي آن‌هاييم. داستان كميل اما… بگذاريد بگويم پر از كمبود است و برخي زخم‌هاي آدم انگار هيچ‌گاه قرار نيست بهبود يابند.

داستاني جذاب پر از شخصيت‌هاي نچسب

 پيش‌ازاين اثر، رمان دختر گمشده نيز از گيليان فلين سروصداي زيادي كرد. اگر طرفدار قلم او باشيد و آثارش را دنبال كنيد، مي‌دانيد كه هر جا اسم گيليان فلين بيايد بايد منتظر چند شخصيت نچسب و دوست‌نداشتني در كتابش نيز باشيم. فلين استاد خلق چنين شخصيت‌هايي است و كاري مي‌كند خواننده در هر صفحه هزار بار خدا را بابت خانواده و دوستان عزيز و مهرباني كه دارد شكر كند. اگر هوس كرده‌ايد شاهد جنجالي خانوادگي باشيد كه آشفته‌تان كند، كتاب چيزهاي تيز گيليان فلين را بخوانيد!

شخصيت‌محور، طرح داستان غيرقابل‌پيش‌بيني و پاياني خوب

 طرح داستان در كتاب چيزهاي تيز پر است از چرخش‌هايي كه خواننده شايد نتواند كاملاً پيش‌بيني‌اش كند اما خيلي هم دور از ذهن نيستند. اين اما دليلي بر خوب نبودن آن چرخش‌ها نيست. يكي از مشخصه‌هاي كتابي خوب، داشتن پاياني خوب است و يك پايان خوب، پاياني است كه با عقل و كليت داستان جور دربيايد و منطقي باشد. كتاب چيزهاي تيز از اين نظر هيچ‌چيز كم ندارد.

 اما اين كتاب بيشتر از داشتن طرحي جذاب و پاياني معقول، به‌شدت شخصيت‌محور است. كتاب چيزهايي تيز تماماً درباره‌ي شخصيت‌هايي است كه چندان هم به دل مخاطب نمي‌نشينند. شخصيت اصلي، كميل، اما متفاوت است؛ كاراكتر پيچيده‌اي دارد و با موضوعات و مشكلات پيچيده نيز سروكار دارد.

 زماني كه درباره‌ي خانواده و گذشته‌اي كه او از آن مي‌آيد بخوانيد، همه‌چيز برايتان روشن مي‌شود. شايد با برخي تصميماتش موافق نباشيد و برخي رفتارهايش را تائيد نكنيد اما در مقايسه با ديگران، او را بيشتر دوست خواهيد داشت.

كتابي براي رمان‌خوان‌هاي غيور با اعصاب قوي!

گرچه اين رمان آن‌قدر خوب و جذاب است كه شايد بخواهيد به هركسي پيشنهادش دهيد، بايد بگويم اين كار درست نيست. به چند دليل؛ اولين و واضح‌ترين دليل آنكه برخي افراد شايد تحمل اين اندازه تاريكي و خونريزي كه نويسنده به داستانش مي‌افزايد نداشته باشند.

بسيار زيادند داستان‌هاي كارآگاهي و رازآلودي كه عادي‌اند و خوانندگان عادي را وارد كشمكش با ضدقهرماني مي‌كنند كه تا حدودي غيرعادي و گاهي حتي يك رواني تمام‌عيار است. اينجا اما قهرمان داستان جداي از اوضاع نابساماني كه درگيرش شده، خودْ شخصيتي پر‌حاشيه و آشفته است.

در متن داستان شرح دقيق خود‌آزاري،‌ مصرف مواد مخدر و حيوان‌آزاري آمده است. مرگ و وحشت موضوعاتي هستند كه نويسنده از بي‌پرده‌گويي درباره‌شان ابايي ندارد. روابط ميان افراد دوپهلو و نيشدار است و گفتني بخواهيم انسان‌هاي شاد و خوشبخت را مضحكه قرار دهيم.

به اين دلايل مطالعه‌ي كتاب چيزهاي تيز به خوانندگاني كه دنبال پاياني خوش‌وخرم و داستاني پر از اميد و وعده‌ي آينده‌اي بهتر هستند، پيشنهاد نمي‌شود.

سريالي با اقتباس از كتاب

كتاب چيزهاي تيز چنان داستان تأثيرگذاري دارد كه در سال ???? سريالي كوتاه در هشت قسمت با اقتباس از آن توليد و از شبكه‌ي اچ‌ بي ‌او پخش شد و موفقيت‌هاي بسياري كسب كرد. اين زنجيره توانست جايزه‌ي گلدن‌گلوب را براي بهترين نقش مكمل زن و بهترين سريال كوتاه از آن خود كند.

برشي از كتاب

«گاهي فكر مي‌كنم بيماري درون هر زني است و تنها منتظر لحظه‌ي مناسب است تا خود را نشان دهد. در تمام عمرم زن‌هاي بيمار بسياري را مي‌شناختم. زناني با دردهاي مزمن و بيماري‌هايي هميشگي. زناني با شرايط خاص. مردها نيز حتماً استخوان‌درد و كمر‌درد را تجربه مي‌كنند؛ شايد لازم باشد يكي دو بار زير تيغ جراحي بروند، لوزه‌اي را دربياورند، پروتز براقي را جاي استخوانشان كار بگذارند. زن‌ها اما تحليل مي‌روند.»

سخن آخر

چيزهاي تيز به لحاظ روان‌شناختي تاريك و آزاردهنده است و مخاطب را آشفته مي‌كند. در كل اما آن را شايد بتوان يك سروگردن بالاتر از جاهاي تاريك و يك پله پايين‌تر از دختر گمشده ارزيابي كرد. كتاب جاهاي تاريك شبيه به هيچ كتاب ديگري نيست؛ سرد، تاريك و فراموش‌نشدني است و خواننده را با خود به سفر مي‌برد. اگر علاقه‌مند به مطالعه‌ي رمان چيزهاي تيز اثر گيليان فلين هستيد، همين حالا مي‌توانيد آن را از وب‌سايت كاواك خريداري نماييد.

داستان نسل‌كشي كردهاي عراق

رمان شهر نوازندگان سپيد را بختيار علي، نويسنده، منتقد و رساله‌نويس كُرد نخستين بار در سال ???? منتشر كرد كه در سال ???? با ترجمه‌ي رضا كريم مجاور و توسط انتشارات افراز بار ديگر در اختيار دوستداران اين نويسنده قرار گرفت. بختيار علي در رمان شهر نوازندگان سفيد، از فاحشه‌خانه‌اي در جنوب عراق به نقل داستان نسل‌كشي كردهاي عراق در سال ???? مي‌نشيند.

بختيار علي محمد در سليمانيه كردستان عراق و در سال ???? متولد شد. او متفكر، رمان‌نويس، رساله‌نويس، منتقد و شاعر نيز هست. بختيار علي كار خود را با شعر و مقاله آغاز كرد اما از اواسط دهه‌ي ???? توانست خود را به‌عنوان رمان‌نويسي تأثيرگذار به ديگران بشناساند. از او علاوه بر مقالاتش، شش رمان و مجموعه اشعار متعددي به چاپ رسيده است. سبك نوشتاري بختيار علي رئاليسم جادويي است. از آثار منثور او مي‌توان به مرگ تك‌فرزند دوم، قصر پرندگان غمگين، غزل‌نويس و باغ‌هاي خيال، آخرين انار دنيا و شهر نوازندگان سفيد اشاره كرد.

درباره‌ي رمان

دست تقدير، فاحشه‌اي كُرد، پزشكي كُرد و هنردوست، ژنرال عربي نادم و يكي از نجات‌يافتگان عمليات انفال را كنار هم قرار مي‌دهد.  هريك از شخصيت‌ها سوداي چيزي را در سر دارند. فاحشه سعي دارد معشوقش را از دنياي زندان‌هاي زيرزميني و شكنجه رها سازد؛  موسي‌بابك، پزشك، آرزو دارد بتواند در اين استبداد پاي هنر و زيبايي را به زندان‌ها باز كند؛ ژنرال سمير‌البابلي اميدوار است بتواند يك روز خود را به خاطر تمام قساوت‌هايي كه در گذشته مرتكب شده، ببخشد و بازمانده‌ي عمليات انفال سوداي حق و عدالت در سر دارد. با گذر از روي‌ها، كابوس‌ها و تكاپوي شخصيت‌ها، دنيايي مي‌يابيم پر از ظلم، قتل‌عام، حسرت، پشيماني، نجات و استقامت.

در جايي كه هنوز پاك‌دامني تعيين‌كننده‌ي عيار زنان است، رمان شهر نوازندگان سپيد تمام تلاشش را مي‌كند تا اخلاق متعارف و متعصب را به مبارزه بطلبد. اگر قصد اين باشد، راحت مي‌توان داستان را از زبان يك فاحشه، ژنرال و موسيقي‌داني در يك فاحشه‌خانه نقل كرد.  در چنين داستاني مي‌توان نشان داد كه در كشوري جنگ‌زده، همه قرباني‌اند؛ حتي ظالم. مي‌توان نشان داد كه اگر استبداد پايان يابد، هنوز مشكلات بسياري هست كه بايد با آن‌ها روبه‌رو شد. آن جامعه بايد درباره‌ي بخشش، حقيقت و صلح تصميماتي بگيرد و بداند كه اين تصميمات آينده را دستخوش تغيير مي‌كند.  همان‌طور كه يكي از قربانيان سميرالبابلي مي‌گويد:

من اين مرد را در درونم كشته‌ام. مي‌ترسم كه اگر تو او را بكشي، يك‌بار ديگر برايم زنده شود.

برشي از رمان

«پدر سرهنگ قاسم گفت: « هيچ‌كس از رمز و رازهاي خدا سر در نمي‌آره… هيچ‌كس نمي‌تونه از حكمت خدا سر دربياره… توي هر مصيبتي بايد ريشه‌ي حكمتي رو جست‌وجو بكني… بايد از خودت بپرسي خدا توي اين بلا، چه درس و عبرتي رو مخفي كرده… شايد خداي مهربون بخواد ما رو امتحان بكنه… شايد بخواد قدرت گذشت و بخشش ما رو آزمايش كنه… اگه به حكمت الاهي دقيق بشيم، مي‌بينيم كه گذشت و چشم‌پوشي ما از جنايات اين آدمكش، بيش‌تر مي‌تونه ما رو به خدا نزديك بكنه… فقط خدا مي تونه مجازات هاي بزرگ رو به سرانجام برسونه و عملي ش بكنه… »

حليم رخسار گفت: « خواهش مي كنم پاي خدا رو به اين ماجرا نكشيد… چون خدا از اول اش هم توي اين ماجرا نبوده… خدا كاري به اين نداره كه ما چه تصميمي مي‌گيريم… »

در اين لحظه پدر سرهنگ قاسم و كريم خزان، هر دو با هم گفتند: « استغفرالله. »

حليم رخسار با صداي بلندتري گفت: « نمي‌دونم خدا كه در زمان جنايت حاضر نبوده، چرا بايد در زمان مجازات حاضر باشه؟ »

همين حالا مي‌توانيد اين رمان را از وب‌سايت كاواك تهيه نماييد : https://www.cavack.com/Item/31651